Wednesday, April 09, 2008

بررسی مطالب جام جم در مورد آئین بهایی

نقض غرض



انسانها موجودات بسيار عجيبي هستند. انتظار مي‌كشند تا به هدفي برسند؛ وقتي كه مي‌رسند آن را نابود مي‌كنند، انكار مي‌كنند، كمر به اضمحلالش مي‌بندند و در ردّ و طردش اوقات بسياري را هدف مي‌دهند. عجب آن است كه اين وضعيت در طول تاريخ بارها تكرار شده و نقض غرض آدميان به ظهور رسيده است.

زماني حضرت موسي وعده داد كه پيامبري را براي قوم يهود خواهد فرستاد تا آنها را به راستي و رستگاري هدايت فرمايد؛ از پستي و دربدري و آوارگي نجات داده به ملكوت الهي رهنمون سازد؛ از انحرافات اين دنياي مادّي نجات داده به اعلي مدارج قربيت الهي برساند. سالها بل قرنها انتظار كشيدند و شب‌زنده‌داري‌ها كردند و دعاها خواندند و نذرها نمودند تا آن كه مسيح موعود از پس پردهء عزّت ظاهر شد و عرض جمال فرمود و قوم يهود را دعوت كرد تا به تعاليمش گوش فرا دهند و نوري را كه فرا راه آنها تابانده بنگرند و آن را تبعيت نمايند تا به كلّ خير واصل شوند.

عجيب است كه يهود به جاي آن كه بشارات كتابشان را با اين ظهور تطبيق دهند و از حضرتش حجّت و برهان بخواهند، از حاخام‌ها تبعيت كردند و ايمان خود را موكول به ايمان آنها نمودند و آنقدر با فرستادهء حق مخالفت كردند تا نهايتاً فتنه‌گر خونريزي به نام باراباس (يا برابّا [انجيل مرقس، باب 15 آيهء 7]) را به حضرت مسيح ترجيح دادند و آنگاه كه قرار بود يكي از دو تن محكوم به مرگ را پيلاطُس آزاد سازد، رأي دادند كه باراباس آزاد شود و فرستادهء الهي به صليب كشيده شود. به اين جهت خشم الهي را به جان خريدند و قريب دو هزار سال او ازيد فلاكت و نكبت را بر خود هموار ساختند. شايد اگر يهوديان ايمان خود به رسول الهي را موكول به ايمان امثال حنّان و قيافا نمي‌كردند، هم خود راه نجات را مي‌يافتند و هم مشايخ قوم و كاهنان پرلوم را خلعت غرور نمي‌بخشيدند تا براي حفظ رياست خودشان حضرت مسيح را به كام مرگ بفرستند و رئيس و مرئوس قرين مذلـّت كبري گردند.

عجيب است كه تاريخ تكرار مي‌شود؛ مسيحيان نيز از حضرت مسيح بشاراتي شنيدند كه ديري نخواهد گذشت كه رسولي از جانب خداوند خواهد آمد و آنها را راه راست نشان خواهد داد. به قولي كه در قرآن مجيد [سورةالصّف] آمده حتـّي نامش را نيز ذكر فرمود، امّا زماني كه حضرت رسول اكرم در نهايت صفا و صميميت دعوت خويش را آشكار كرد، امّت مسيح و موسي هر دو كمر به مخالفت محكم بستند و ابداً نخواستند در اثبات حقـّانيت رسول الهي به كتب خويش مراجعه نمايند و بشارات را با اين ظهور خدواندي تطبيق دهند؛ بلكه شروع به جستجو نمودند تا آنچه را كه در ردّ آن حضرت مي‌توان يافت بيابند و به كار گيرند؛ لذا ردّيه‎ها نوشتند و منافقان را به نقل اكاذيب واداشتند كه تاريخ آنها را ذكر كرده است. و امّا نوشته‌هاي مسيحيان در مورد حضرت رسول اكرم را فاضل محترم آقاي حسنين هيكل، كه زماني وزير معارف مصر بود، در كتاب "حيات محمّد" كه در طهران نيز به طبع رسيده، به ذكر آنها مي‌پردازد و در مقدّمهء كتاب خود در تحت عنوان "محمّد در نظر نويسندگان مسيحي" آورده كه چه نظري در مورد حضرت رسول داشتند. يكي از نويسندگان فرانسوي به نام "اميل درمنگهم" مي‌گويد، "بايد اعتراف كنيم كه غربيان بيشتر به اختلاف دامن مي‌زدند؛ بعضي مردم بيزانس بدون اين كه زحمت تحقيق را دربارهء اسلام به خود هموار كنند، در تحقير آن افراط كردند؛ نويسندگان و منظومه‌نويسان با مسلمانان اندلس به وسيلهء ناسزاهاي زشت مبارزه مي‌كردند؛ (حضرت) محمّد را [معاذالله] يغماگري رياكار و عيّاشي هوسباز يا ساحري مي‌پنداشتند. بعضي ديگر او را رئيس يك دسته از راهزنان مي‌شمردند؛ بعضي‌ها نيز او را كشيشي رومي مي‌دانستند كه به مقام پاپي نرسيده آتش خشم و كينه‌اش به جوش آمده است؛ بعضي ديگر او را خدايي ساختگي مي‌دانستند كه پيروانش براي او آدم قرباني مي‌كنند."

ملاحظه مي‌كنيد گروهي كه ابداً پي تحقيق نرفتند گفتند آنچه را كه گفتند و خود را از تعاليم الهي كه توسّط حضرت رسول به نوع بشر عنايت شد، محروم ساختند. في‌الحقيقه نقض غرض نمودند؛ همه در انتظار كه كي مسيح رجعت فرمايد و موعود كتاب ظاهر شود و آن عهدي را كه خداوند در مورد ظهور بعد با آنها بسته رعايت كنند و وفا نمايند؛ امّا اسفا كه تابع كذّابان گشتند و خود را محروم نمودند.

تاريخ تكرار شد؛ موعود مسلمانان ظهور فرمود؛ عدّه‌اي كه محقـّق حقيقي بودند به آيات كتاب و احاديث مرويّه از حضرت رسول و ائمهء اطهار مراجعه كردند تا بشارات را به ظهور موعود تطبيق دهند؛ امّا گروهي كه رياست خود را در گرو تحميق مردم مي‌دانستند، كمر همّت به مخالفت محكم بستند و چنان قيامي عليه او نمودند كه تا حدّ صدور فتواي قتلش پيش رفتند و به بالاي دارش فرستادند.

هنگامي كه گروهي منتظر شخصي هستند تا بيايد، وقتي كه آمد يا كسي خبر ظهورش را داد، بايد كه در صدد تحقيق برآمد تا حقـّانيتش ثابت گردد نه آن كه تمام همّ و غم چنان باشد كه در ردّش دليلي يافت و در طردش برهاني تراشيد. اين را اصطلاحاً نقض غرض مي‌گويند. مگر نه آن كه اگر كسي خود را بي‌دليل فرستادهء حق بخواند به خودي خود نابود خواهد شد، چه كه در كلام حق اثري است كه در كلام بشر نيست؟ داستان مؤمن آل فرعون كه در قرآن مجيد نيز ذكرش آمده بسيار معروف است كه به فرعون گفت، "اگر اين شخص [موسي] از خود سخن مي‌گويد طولي نمي‌كشد كه نابود خواهد شد؛ امّا اگر از طرف خدا باشد، تو چرا خود را با خدا طرف مي‌كني؟" (به سورهء مؤمن [يا غافر] آيات 28 به بعد مراجعه فرماييد.) از آن گذشته در قرآن مجيد مگر به شما، اي مسلمانان، امر نفرموده كه، "حتـّي اگر گناهكاري شما را خبري آوَرَد، پس تحقيق كنيد مبادا آسيب رسانيد گروهي را سهواً و آنگاه پشيمان شويد." (سورهء حجرات، آيهء 6)؟

اينك اين خبر و اين پيام؛ گيرم كه من گنهكار و بدكردار؛ شما را وظيفه آن است كه به تحقيق بپردازيد نه آن كه بهانه بتراشيد و سعي كنيد (مانند مقالات سخيفي كه در مجلـّهء ايّام آمده) با كلماتي چون "شايد"، "از قرائن پيداست"، "احتمالاً" و غير ذلك بطلان دعوتي را ثابت نماييد. اين نقض غرض است. از طرفي روزهاي پنجشنبه و جمعه راديو و تلويزيون را كه روشن مي‌كنيد، خبر از انتظار مي‌شنويد كه گوينده از قول امّت اسلامي اشتياق به ظهور موعود را بيان مي‌كند، از آن طرف حكم بر قتلش مي‌دهند و چون از توسعهء امرش عاجز مي‌مانند پيروانش را مي‌كشند و چون باز هم ناتواني خود را مشاهده مي‌كنند، به انواع و اقسام اتّهامات و افتراها متوسّل مي‌شوند. آخر، اي قوم منتظر از چه رو نمي‌خواهيد قدري انصاف به خرج دهيد؛ اينهمه ردّيّه نوشتيد و از ابتداي ظهور تلاش كرديد تا مانع از توسعهء امر الهي شويد؛ حال قدري در طريق تحقيق قدم گذاريد و ادلـّه و براهين بهائيان را نيز بشنويد؛ از نسبت دادن امر الهي به بيگانگان و اتـّهام وابستگي به استعمارگران چه نفعي شما را حاصل مي‌شود؟ مگر از قديم نشنيديد كه "يريدون أن يُطفئوا نورالله بأفواههم و يأبي‌الله اِلاّ أن يُتِمّ نوره ولو كَرِهَ الكافرون" (سورهء توبه آيهء 32) يا آن كه "يريدون ليطفئوا نور الله بأفواههم و الله مُتِمّ نوره ولو كره الكافرون" (سورهء صف، آيهء 8).

ايمان خود را موكول به تأييد اين و آن نكنيد و مرجع تقليد را واسطهء بين خود و خدا مسازيد كه خداوند آياتش را براي جميع قوم نازل فرموده تا همگان بخوانند و دريابند نه آن كه گروهي بخوانند و براي ديگران بازگو كنند. اگر ايمان خود را موكول به ايمان علما نماييد، آنها را نيز در امتحان مي‌اندازيد؛ بر خود و بر آنها رحم كنيد و خودتان به تحقيق بپردازيد، آنچنان كه در قرآن مجيد به شما امر شده است.

امر الهي پيش خواهد رفت؛ شايد اندكي پيشرفتش را به تأخير اندازند، امّا همچون آتشي است كه به خرمن افتاده و لاجرم پيش خواهد رفت و هيچ مانعي آن را باز نخواهد داشت. از شما دعوت مي‌شود به تحقيق بپردازيد و ببينيد كه آيا امر بهائي كه براي اصلاح عالم ظاهر شده در اين جهت قدمي برداشته و يا تعاليمش مشكلات عالم را حلّ مي‌كند يا خير. اگر چنين كرديد نيت و غرض حقيقي خود را كه راه يافتن به ملكوت الهي است ظاهر ساخته‌ايد والّا نقض غرض كرده‌ايد. جانتان خوش باد