Sunday, February 27, 2005

کتاب ندا باهل عالم اثر حضرت ولی‌ عزیز امرالله قسمت دوم

هيچ ناظر منصفی از کندی پيشرفت مدنيّتی که پيروان حضرت بهاءاللّه به ايجاد آن مشغولند و هم چنين از ملاحظه موفّقيّت های ظاهری و زودگذری که در جهان پديد می آيد ص ٦٦ فريب نمی خورد و باشتباه نمی افتد و هرگز بغلط چنين استنتاج نمی کند که اين توفيقات سريع آنی می توانند از تأثيرات مرگبار امراض مزمنه ای که بر مؤسّسات اين عصر فاسد عارض گشته ممانعت نمايند . زيرا قرائن و علائم زمانه بحدّی است که هيچ شخص منصفی نمی تواند خصائص بارزش را ناديده بگيرد و از اهميّتش بکاهد و اگر راه انصاف را بپويد از غور در سلسله حوادث کنونی در می‌يابد که همه آنها نتيجه مشيّت غالبه الهيّه است تا نقشه جامع الاطراف کاملی را در جهان تحقّق بخشد و نيز در می‌يابد که آن سلسله وقايع از طرفی منادی تقدّم و پيشرفت مؤسّسات غالبه ای است که مستقيماً با ندای حضرت بهاءاللّه مرتبط است و از طرف ديگر نماينده سقوط دستگاهها و قدرت هائی است که از شناسائی حضرت بهاءاللّه غافل مانده يا با آن بمخالفت برخاسته اند . حضرت بهاءاللّه چنين می فرمايد : " زود است بساط عالم جمع شود و بساط ديگر گسترده گردد انّ ربّک لهو الحقّ علّام الغيوب . " و نيز مؤکّداً می فرمايد : " لعمری سوف نطوی الدّنيا و ما فيها و نبسط ص ٦٧ بساطاً آخر انّه کان علی کلّ شیء قديرا . "(٩) و نيز توضيحاً می فرمايد : " قد اضطرب النّظم من هذا النّظم الاعظم و اختلف التّرتيب بهذا البديع الّذی ما شهدت عين الابداع شبهه . " (١٠) " آثار هرج و مرج مشاهده می شود چه که اسبابی که حال موجود است بنظر موافق نمی آيد ... " هر سازمانی که بخواهد با موازينی کمتر از آنچه که در آئين بهائی نازل شده بکار پردازد يا نمونه هائی را بکار بندد که ساخته دست بشری باشد ولی با آثار حضرت بهاءاللّه انطباق نداشته باشد هرگز بجائی نمی رسد و فقط حدّ اکثر می تواند به " صلح اصغر " دست يابد که حضرت بهاءاللّه در باره اش چنين فرموده : " لمّا نبذتم الصّلح الاکبر عن ورائکم تمسّکوا بهذالصّلح الاصغر لعلّ به تصلح امورکم و الّذين فی ظلّکم علی قدر . " (١١) در همان لوح به فرمانروايان جهان چنين خطاب فرموده : " ان اصلحوا ذات بينکم اذاً لا تحتاجون بکثرة ص ٦٨ العساکر و مهمّاتهم الّا علی قدر تحفظون به ممالککم و بلدانکم ... ان اتّحدوا يا معشر الملوک به تسکن ارياح الاختلاف بينکم و تستريح الرّعيّة و من حولکم ان انتم من العارفين . ان قام احد منکم علی الآخر قوموا عليه ان هذا الّا عدل مبين ." (١٢) امّا " صلح اعظم " بنحوی که حضرت بهاءاللّه مقرّر فرموده صلحی است که عملاً بايد متعاقب زمانی تحقّق يابد که جنبه های روحانی و معنوی بر جهان غلبه يافته باشد يعنی زمانی که جميع نژادها و مذاهب و طبقات و ملل در هم ادغام شده باشند . و چنين صلحی بر هيچ اساسی مرتفع نگردد و هيچ دستگاهی آنرا محافظت نتواند مگر آنکه بر پايه احکام و قوانين الهی استوار باشد و آن احکام و تعاليم در نظم جهانی بديعی که بنام مقدّس حضرت بهاءاللّه منسوب است مذکور و مکتوب است . حضرت بهاءاللّه در هفتاد سال قبل در لوحی خطاب به ملکه ويکتوريا چنين می فرمايد : " و الّذی جعله اللّه الدّرياق الاعظم و السّبب الاتمّ لصحّته هو اتّحاد من علی الارض علی امر واحد و شريعة واحدة هذا لا يمکن ابداً الّا بطبيب حاذق ص ٦٩ کامل مؤيّد . لعمری هذا لهو الحقّ و ما بعده الّا الضّلال المبين ... " (١٣) و نيز در لوحی ديگر ميفرمايند قوله العزيز : " اليوم لايق آنکه کلّ باسم اعظم متشبّث شوند . نيست مهرب و مفرّی جز او و ناس را متّحد نمايند ." اگر بديده امانت و وفا بنگريم بيقين ملاحظه می کنيم امر حضرت بهاءاللّه که مقصد اقصايش اتّحاد صوری و معنوی اقوام و ملل عالم است آغاز دوران بلوغ نوع بشر محسوب می گردد . آئين بهائی را نبايد گفت که فقط ظهوری ديگر از ظهوراتی است که مقصدشان احياء روحانی در سرنوشت دائم التّغيير بشر بوده است . نبايد آنرا فقط دينی ديگر در سلسله اديان شمرد که يکی بعد از ديگری ظاهر می شوند و حتّی نبايد آنرا به منزله اوج و ذروه ادوار نبوّت انگاشت بلکه آئين بهائی را بايد مظهر آخرين و عالی ترين مرحله تکامل عظيم حيات اجتماعی بشری در کره زمين دانست . پيدايش يک جامعه جهانی و اعتقاد وجدانی بيک وطن بودنِ عالم و تأسيس مدنيّت و فرهنگ جهانی که بايد با اوّلين ص ٧٠ مراحل عصر ذهبی دور بهائی مقارن باشد هر چند از لحاظ اجتماعی بالاترين حدّ پيشرفت در سازمان يافتن جامعه بشری محسوب می شود امّا يقيناً بر اثر تحقّق آن جامعه جهانی ترقّی بشر از لحاظ انفرادی متوقّف نخواهد شد و پيشرفت و تقدّم نوع انسان الی غير النّهايه ادامه خواهد يافت . اگر بيانات حضرت بهاءاللّه را بدرستی ادراک کنيم چنين دريابيم که همان تغييرات نهانی و توصيف ناپذير و جامع التأثيری که با دوره بلوغ جسمانی يک فرد همراه و برای رسيدن ميوه‌اش لازم و ضروری است ، برای تکامل نظام جامعه انسانی نيز همان تغييرات و تحوّلات ضرورت می يابد و دير يا زود بايد مرحله مشابهی در بلوغ حيات اجتماعی نوع انسان پديدار شود و موجب ظهور و بروز آثاری اعجاب انگيزتر در روابط جهانی گردد و عالم انسانی را بقوائی مجهّز سازد که بتواند بمرور دهور آنچه را برای فوز و وصول به سرنوشت عالی و متعالی اوست تدارک بيند ... فقط اهل بهاء که معتقدند ظهور حضرت بهاءاللّه به منزله غايت کمال و اعلی مرتبه اين تکامل عظيم در حيات ص ٧١ اجتماعی بشری است می توانند به اهميّت اين بيان مبارک که در امتداد و عزّت و جلال دور بهائی نازل فرموده پی برند که می فرمايد : " هذا سلطان الايّام قد اتی فيه محبوب العالمين و هذا لهو المقصود فی ازل الازال . " (١٤) و نيز می فرمايد : " در کتب الهی از قبل و بعد بياد اين يوم مبارک عيش اعظم برپا طوبی از برای نفسی که فائز شد و بمقام يوم آگاه گشت ... " هر چند ظهور حضرت بهاءاللّه در عالم وجود تحقّق يافته ولی نظم جهان آرائی که بايد از آن ظهور تولّد يابد هنوز متولّد نشده است و هر چند عصر رسوليش سپری گشته ولی قوای خلّاقه منبعثه آن عصر هنوز تبلور نيافته و انوار جلالش که بايد در ميقات مقدّر در يک جامعه جهانی منعکس شود هنوز متجسّم نگرديده است و هر چند قالب نظم اداريش ريخته شده و عصر تکوينش دميده وليکن ملکوت موعود يعنی ثمر شجر مؤسّسات مبارکش هنوز در عالم وجود بوجود نيامده است و هر چند ندای ص ٧٢ جانفزايش مرتفع و پرچم امر اعظمش در چهل اقليم * در شرق و غرب عالم در اهتزاز است هنوز وحدت کامل نوع انسان ناشناخته مانده و يگانگيش اعلان نگرديده و علم صلح اعظم در قطب آفاق به اهتزاز نيامده است ... بروز چنين موهبت عظيمی ظاهراً با حدوث دوران شدائد و بلايای گسترده ای همراه است و هر دم بر ما واضح تر شود که عصر مبارکی که آغازش با رسالت حضرت بهاءاللّه شروع شده تا زمانی که ثمرش در بوستان جهان ببار آيد فاصله ای دارد و آن فاصله از لحاظ اخلاقی و اجتماعی ظلمت اندر ظلمت است و آن ظلمت خود مقدّمه طلوع دوره ای است که بشر غفلت زده را می تواند برای روز موعودی آماده سازد تا از ثمر بی بديلی که بحکم تقدير ميراث مرغوب اوست برخوردار گردد . ما امروز بی اختيار و بی تأمّل در چنين دوره ای به پيش می رويم و در اين زمان است که در بحبوحه چنان سايه تيره و تاری که ما را فرا می گيرد لمعه ای از انوار سلطنت آسمانی --------------------------------------------------------------------- * - در ١٩٣٦ نوشته شده و از آن تاريخ ببعد اقاليم به ٣٣٥ افزايش يافته ، که از آن ١٥٢ کشور مستقلّ و ١٨٢ نواحی عمده تابعه می باشد . ص ٧٣ حضرت بهاءاللّه را مشاهده توانيم کرد که در افق تاريخ درخشنده و تابان است . ما که نسل اين دوره سايه روشنيم در زمانی زندگی می کنيم که می توان گفت جامعه متّحده جهانی موعود حضرت بهاءاللّه تازه برشد جنينی خويش پرداخته است . ملاحظه فرمائيد در چنين زمان خطيری چه وظيفه ای بر دوش ما نهاده اند که نه قدر و منزلتش را کما هو حقّه ادراک و نه چنانکه بايد سختی و سنگينی اش را احساس توانيم کرد . ما که اکنون شاهد تأثيرات قوای ظلمانی و تيره و تاری هستيم که سيل خروشان مصيبت و بلا را در اکناف جهان جاری می کند ، چنين معتقديم که موعد تاريک ترين ساعتی که بايد مقدّمهء طلوع فجر عصر ذهبی آئين بهائی باشد هنوز نرسيده و اين ظلمتی که جهان را فرا گرفته هر چند بسيار شديد است امّا مصيبات و بلايای فوق التّصوّری که لاجرم بجهان دردمند خواهد رسيد هنوز در بوته تعويق مانده است . ما در آستانه عصری هستيم که اضطرابات و تشنّجاتش هم نماينده سکرات موت نظمی کهنه و فرسوده است و هم از درد تولّد نظم بديع و جهان آرائی حکايت می کند که نطفه اش در آئين حضرت بهاءاللّه انعقاد يافته است و اينک ما می توانيم جنبش آن جنين را در رحم اين عصر دردزا احساس کنيم ، عصری که منتظر است در ميقات مقرّر ص ٧٤ حمل خود را بر زمين نهد و بهترين ثمره خويش را بدنيا عرضه نمايد . حضرت بهاءاللّه می فرمايد : " حال ارض حامله مشهود زود است که اثمار منيعه و اشجار باسقه و اوراد محبوبه و نعماء جنيّه مشاهده شود تعالت نسمة قميص ربّک ..." حضرت عبدالبهاء در اين مقام می فرمايد : " چون ندای الهی بلند شد در هيکل انسان حياتی جديد پديد آمد و در عالم امکان روحی بديع دميده شد . اينست که امروز جهان هيجان يافته و جان و وجدان نفوس بجنبش آمده و چيزی نمی گذرد که آثار اين حيات جديد پديدار شود و خفتگان را بيدار نمايد ... " ( ترجمه ) اتّحاد اهل عالم درخشان ترين مرحله ايست که حال جامعه انسان رو بآن روان است . اتّحاد خانواده و قبيله و دولت شهری ص ٧٥ و اتّحاد ملّی مراحلی است که بشر آنرا پيموده و باموفّقيّت پشت سر گذاشته است و امروز اتّحاد جهان است که هدف و مقصد بشر سرگردان است . دوره ملّت سازی سپری گرديده و هرج و مرجی که ناشی از حکومت های ملّی است به اعلا درجه خود نزديک می شود . لهذا جهانی که ببلوغ می رسد بايد خود را از شرّ اين بت برهاند و وحدت و يگانگی جميع روابط انسانی را قبول کند و يکباره دستگاهی را براه اندازد که اين اصل اصيل وحدت را در آن تجسّم بخشد . حضرت بهاءاللّه اعلان فرمود : " در اين عصر ، روحی بديع سبب حرکت ملل جهان گشته که تا کنون احدی پی بعلّت آن نبرده ، و سبب آنرا نشناخته است ." ( ترجمه ) و به نسل معاصر خود چنين خطاب می فرمايد : " ای پسران انسان دين اللّه و مذهب اللّه از برای حفظ و اتّحاد و اتّفاق و محبّت و الفت عالم است ... اينست راه مستقيم و اسّ محکم متين ، آنچه بر اين اساس گذاشته شود حوادث دنيا او را حرکت ندهد و طول زمان او را از هم نريزاند ." ص ٧٦ و هم چنين می فرمايند : " اصلاح عالم و راحت امم ظاهر نشود مگر به اتّحاد و اتّفاق ." و بعلاوه شهادت می دهند : " نور اتّفاق آفاق را روشن و منوّر سازد . حقّ آگاه و گواه اين گفتار بوده و هست ... اين مقصد سلطان مقاصد و اين امل مليک آمال است . " و نيز می فرمايند : " انّ ربّکم الرّحمن يحبّ ان يری من فی الاکوان کنفس واحدة و هيکل واحد ان اغتنموا فضل اللّه و رحمته فی تلک الايّام الّتی ما رأت عين الابداع شبهها ." (١٥) وحدت نوع انسان بنحوی که حضرت بهاءاللّه مقرّر فرموده مستلزم آنست که يک جامعه متّحد جهانی تشکيل يابد که در آن تمام ملل و نژادها و اديان و طبقات کاملاً و پيوسته متّحد گشته در عين حال استقلال دول عضو و آزادی و ابتکار اعضاء مرکّبه اش تماماً و يقيناً محفوظ مانده باشد . اين جامعه متّحد جهانی تا جائی که می توان تصوّرش را نمود بايد دارای ص ٧٧ يک هيأت مقنّنه باشد که اعضايش بمنزله امنای تمام نوع انسان بالمآل جميع منابع کشورهای آن جامعه جهانی را در اختيار خود گيرد و قوانينی را وضع کند که برای تنظيم حيات و رفع حاجات و ترميم روابط جميع ملل و اقوام لازم و واجب است . در چنان جامعه ای يک هيأت مجريّه به پشتيبانی يک نيروی پليس بين المللی مصوّبات هيأت مقنّنه را اجراء کند ، به تنفيذ قوانينش پردازد و وحدت اصليّه تمام جامعه جهانی را حفاظت نمايد . و نيز يک محکمه جهانی تشکيل شود که تمام دعاوی حاصله بين عناصر مرکّبه اين نظام جهانی را داوری کند و حکم نهائی و لازم الاجرايش را صادر نمايد . يک دستگاه ارتباطات و مخابرات بين المللی بوجود آيد که با سرعتی حيرت انگيز و نظم و ترتيبی کامل به کار افتد و جميع کره زمين را در بر گيرد و از جميع موانع و قيود ملّی آزاد باشد . يک پايتخت بين المللی بمنزله کانون و مرکز اعصاب مدنيّت جهانی تعيين شود که کانونی برای تمرکز و توجّه قوای وحدت بخش حيات باشد و از آن انوار نيروبخش و جان فزايش بجميع جهات ساطع گردد . يک زبان بين المللی ابداع شود و يا يکی از زبانهای موجود انتخاب که علاوه بر زبان مادری در تمام ص ٧٨ کشورهای فدرال جهانی تعليم داده شود . يک خطّ و ادبيّات جهانی ، يک نظام مشترک برای پول و اوزان و مقادير تعيين شود تا روابط و تفاهم بين نژادهای متنوّع و ملل جهان را ساده و سهل نمايد . در چنين جامعه جهانی علم و دين يعنی دو نيروی بسيار توانای بشری با هم آشتی پذيرند و همکاری نمايند و در پيشرفتشان همآهنگ شوند . در سايه چنين نظامی مطبوعات به اظهار نظرات و عقايد بشر کاملاً ميدان دهد و از اينکه مورد سوء استفادهء ارباب غرض چه شخصی و چه عمومی قرار گيرد ابا کند و از قيود نفوذ ملل و دول متنازع رهائی يابد . منابع اقتصادی جهان تحت نظم در آيد و از موادّ خامش بهره برداری و استفاده شود بازار فروشش توسعه و همآهنگی يابد و محصولاتش بطور عادلانه توزيع شود . رقابت ها و کينه ها و دسائس ملّی از ميان برخيزد و تعصّبات و عداوت های نژادی بدوستی و حسن تفاهم و همکاری تبديل گردد . علل خصومت های دينی رفع و موانع و قيود اقتصادی کاملاً الغاء و تفاوت فاحش طبقاتی نابود شود . هم فقر و فاقه و هم مالکيّت و ثروت فوق العاده از بين برود و نيروهای عظيمی که در راه جنگ های اقتصادی و سياسی بهدر می رود از آن پس باهداف لايقی از قبيل توسعه اختراعات و ترقّيات فنّی و ص ٧٩ ازدياد توليدات و محصولات بشری و ازاله امراض و توسعه تحقيقات علمی و بالا بردن سطح صحّت و تشحيذ و اعتلاء مغز و فکر بشری و بهره‌مندی از منابع بکر و ناشناخته کره زمين و درازی عمر انسان معطوف گردد و به ترويج هر وسيله ای که حيات فکری و اخلاقی و روحانی نوع انسان را تقويت کند پردازد . در چنان جامعه ای يک نظام فدرالی جهانی برقرار گردد که بر جميع بلاد حکومت نمايد و فرمانروای بلامنازع منابع بسيار عظيمش باشد و مرام های عاليه شرق و غرب را در بر گيرد و طلسم جنگ و بدبختی را بشکند و باستفاده از جميع منابع موجود در زمين راغب باشد . در چنان نظامی زور خادم عدل و داد شود و بقايش بر شناسائی خداوند يگانه و پيروی از يک دين عمومی متّکی باشد . اين است هدف و مقصدی که نوع انسان ناگزير بر اثر تحرّک نيروهای وحدت بخش حيات بسويش روان است . ص ٨٠ ص ٨١ ٥ - سرنوشت نوع انسانی چون با ديده بصيرت به گذشته نزديک ناظر گرديم و بنحوی سطحی به تبدّلات زمانه که جامعه عذاب کشيده بشری را مبتلا ساخته تفکّر نمائيم و فشار و کشاکش روز افزونی را در نظر آوريم که بر تار و پود فرسوده نظمی در حال احتضار وارد می آيد ، ملاحظه می کنيم که چه تباين عجيبی بين نظم اداری بهائی و نظم ورشکسته کنونی عالم انسانی وجود دارد . نظم بهائی بتدريج تکوين می پذيرد و بلا انقطاع تشکيلاتش توسعه می يابد و بمدنيّتی جهانی بشارت می دهد . امّا برعکس آن نظم ديگر شاهد اختلافات دامنه دار سياسی و اضطرابات اجتماعی و خصومت های نژادی و عداوت های طبقاتی و فساد اخلاق و لامذهبی است . و ميان اين دو نظم تفاوت از کجاست تا به کجا ؟ ... ص ٨٢ حضرت بهاءاللّه می فرمايد : " فی الحقيقه ارياح يأس از جميع جهات در عبور و مرور است و انقلابات و اختلافات عالم يوماً فيوماً در تزايد ... " و در جائی ديگر می فرمايد: " اين فقره شدّت خواهد نمود و زياد خواهد شد بشأنی که ذکر آن حال مقتضی نه . " در عين حال حضرت بهاءاللّه که ناظر به آينده عالم انسانی است در ضمن مصاحبه ای با مستشرق معروف ادوارد براون که بملاقاتش فائز شده چنين پيش گوئی فرموده است : " اين جنگهای مهلک از ميان برخيزد و صلح اعظم استقرار يابد ... اين نزاعها و خونريزی ها و اختلافات بايد فراموش شود و جميع بشر وحدت يابند و اعضاء يک خاندان شوند ..." حضرت عبدالبهاء چنين فرموده اند : " جميع ملل و قبائل ... ملّت واحده گردند ضدّيّت دينيّه و مذهبيّه و مباينت جنسيّه و نوعيّه و ص ٨٣ اختلافات وطنيّه از ميان برخيزد کلّ دين واحد و مذهب واحد و جنس واحد و قوم واحد شوند و در وطن واحد که کره ارض است ساکن گردند ." در اين بحرانی ترين دوره تاريخ تمدّن بشری ادواری را بخاطر می آورد که در آن " اديان می ميرند و زنده می شوند " . آنچه ما امروز می بينيم مرحله رشد و مرحله بلوغ عالم است که در تعاليم و پيش گوئی های حضرت بهاءاللّه بدان اشاره شده است . التهابات اين عصر تحوّل همانند طغيانها و جنون دوره بلوغ و سفاهت و وهم و غرور و سرکشی و بی انضباطی دوره نوجوانی است . دوران کودکی عالم انسانی سپری گشته و هرگز باز نخواهد گشت و عصر عظيمی خواهد دميد که سرآمد جميع اعصار و مقارن با دوران رشد و کمال نوع انسان است . اين اضطرابات در اين مرحله متحوّل و متشنّج تاريخ بشری لازمه ضروری و مبشّر طلوع حتمی آن عصر الاعصار و " آخرالزّمان " است که در دوره‌اش جنگ ها و آشوب های ابلهانه که از فجر تاريخ صفحات کارنامه بشری را سياه ساخته فراموش و بصلحی ص ٨٤ خردمندانه و پرآسايش تبديل شود صلحی جهانی و آرام و پايدار که در آن جدائی و اختلاف بنی آدم به صلح و آشتی اهل عالم و التيام و اتّفاق تامّ عناصر متنوّع متشکّل جامعه بشری مبدّل گردد . و اين چه پايان شايسته ای در سير تکامل بشر است که از خانواده يعنی کوچک ترين واحد جامعه شروع شده و مستمرّاً به واحدهای بزرگتر از قبيله و حکومت شهری و حکومت ملّی ارتقاء يافته و هم چنان به پيش می رود تا اينکه باتّحاد عالم که مقصد نهائی وتاج زرّين تکامل بشری در جهان است نائل گردد . بسوی اين مقصد است که نوع انسان خواه ناخواه و بی اختيار نزديک می شود و برای هموار شدن راه اين مقصد است که اين جنگ ها و عذاب های آتشين در کار است ، و با اين مقصد است که سرنوشت و تعاليم آئين حضرت بهاءاللّه بنحوی ناگسستنی مربوط است . قوای خلّاقه امر حضرت بهاءاللّه است ... که چنين استعدادی را در نوع بشر خلق فرموده تا باين مرحله تکامل حياتی و جامعش فائز گردد . در عصر زرّين امر حضرت بهاءاللّه است که اين سير تکامل به ذروه اعلای خود واصل شود . در بنيان نظم بديع جهانی حضرت بهاءاللّه است که سرنوشت حتمی ص ٨٥ و اجتناب ناپذير جهان و جهانيان معيّن گشته است ، نظمی که حال در رحم تشکيلات اداريش که مخلوق آن حضرت و نمونه و هسته مرکزی جامعه متّحده بهائی است به جنبش افتاده و بصورت جنينی زنده دست و پا می زند . هم چنانکه تکامل ارگانيک و حياتی عالم بشری کند و تدريجی بوده و پی در پی بترتيب مسبّب اتّحاد خانواده و قبيله و حکومت شهری شده و بالاخره وحدت ملّی را بوجود آورده است ، به هم چنين انواری که از ظهور الهی در مراحل مختلف تکامل دين تابان گشته و در اديان پيشين يکی پس از ديگری انعکاس يافته بطیء و تدريجی بوده است . اين است که در هر عصری از اعصار حقائق نازله در هر يک از ظهورات الهيّه باندازه و متناسب با استعداد و درجه ترقّی اجتماعی بشر دائم التّغيير در هر عصر بوده است . چنانکه حضرت بهاءاللّه توضيح فرموده است : " ولکن قدّرنا ظهور الکلمة و ما قدّر فيها بين العباد علی مقادير الّتی قدّرت من لدن عليم حکيم ... و انّها لو تتجلّی علی العباد بما فيها لن يحملنّها احد. " (١٦) ص ٨٦ و حضرت عبدالبهاء آن حقيقت را چنين بيان فرموده : " جميع مخلوقات دارای درجه و دوره بلوغ هستند . دوره بلوغ در حيات درخت موقع اثمار آنست ... حيوان نيز بمرحله رشد و کمال می رسد و در عالم انسان موقعی بلوغ حاصل می شود که نور عقلش بمنتهی درجه قدرت و کمال برسد ... حيات اجتماعی نوع بشر را نيز ادوار و مراحلی است ، زمانی دوره طفوليّت بود ، زمان ديگر دوره جوانی بود ، ولی حال در مرحله بلوغ وارد شده است که از دير زمانی بدان بشارت داده اند و آثارش در همه جا نمودار گشته ... آنچه موافق احتياجات انسان در اوائل تاريخ نوع بشر بود ديگر حوائج اين يوم و عصر تجدّد و کمال را بر نياورد . عالم انسانی از حالت اوّليّه که محدود و دارای تربيت بدوی بود خارج شده است حال انسان بايد با فضائل جديده و قدرت جديده و سنن اخلاقيّه و استعدادات جديده آراسته گردد مواهب بديعه و عطايای کامله در استقبال و حال هم در ظهور و بروز است . فضائل و مواهب دوره جوانی هر چند ص ٨٧ مفيد و موافق دوره شباب نوع بشر بود ولی حال با مقتضيات بلوغ نمی تواند مطابقت نمايد ... " ( ترجمه ) چنين مرحله ای است که جهان بدان نزديک گشته يعنی مرحله وحدت عالم که حضرت عبدالبهاء ما را مطمئن فرموده اند که تا پايان اين قرن بوجود خواهد آمد و حضرت بهاءاللّه چنين فرموده : "لسان عظمت در يوم ظهور فرموده ليس الفخر لمن يحبّ الوطن بل لمن يحبّ العالم باين کلمات عاليات ظهور افئده را پرواز جديد آموخت و تحديد و تقليد را از کتاب محو نمود . " در اين مقال بايد سخنی چند بعنوان توضيح و انذار اظهار بداريم که حبّ وطن که در اسلام تأکيد و از اجزاء ايمان محسوب شده هرگز در ندای وحدت عالم انسانی که حضرت بهاءاللّه در جهان برآورده منسوخ و محکوم نگشته است و آنرا هرگز نبايد بعنوان ردّ وطن پرستی سليم و عاقلانه عنوان نمود . و نيز اعلان وحدت عالم انسانی مقصدش آن نيست که از وفاداری و اطاعت فرد از حکومت کشور متبوعش بکاهد بلکه مقصد از ص ٨٨ وحدت عالم انسانی در امر بهائی آن است که در جهان امروز ديگر وطن پرستی صرف کافی نيست زيرا تغييرات کلّی در حيات اقتصادی جامعه بشری وارد آمده و ملل عالم وابستگی و احتياجشان بيکديگر بيشتر شده است و بر اثر انقلاباتی که در وسائل ارتباط و حمل و نقل بوجود آمده جهان بسيار کوچک گشته است و البتّه چنين شرايطی در ايّام حضرت مسيح يا حضرت محمّد وجود نداشت و امروز لازمه اين عصر چنين است که انسان از وفاداری بزرگتری پيروی نمايد که با وفاداری کوچکتر نيز منافاتی نداشته باشد . وحدت عالم انسانی محبّتی را در دلها برمی‌انگيزد که حبّ وطن را نيز در بر دارد و از طريق اين وفاداری و اين محبّت است که مفهوم يک وطن بودن جهان معلوم می گردد و پايه و بنيان اتّحاد عالم نهاده می شود . اصل وحدت عالم انسانی متضمّن اين است که ملاحظات ملّی و منافع خصوصی بايد تابع مصالح عاليه ضروريّه هيأت عمومی جامعه بشری باشد زيرا در جهانی که ملل و مردم متقابلاً محتاج و وابسته بيکديگرند البتّه منفعت جزء از طريق منفعت کلّ بهتر حاصل می شود . فی الحقيقه جهان بسوی سرنوشت خويش روان است ص ٨٩ بگذاريد رهبران نيروی تجزّی بخش و تفرقه انداز جهان هر چه بخواهند بگويند . امّا واقعيّت اينست که امروز مردم و ملل جهان متقابلاً محتاج يکديگرند و استقلال محض برای هيچ کس امکان ندارد . امروز بشر لزوم وحدت اقتصادی جهان را شناخته و فهميده و دانسته است که رفاه جزء در رفاه کلّ است و مشقّت جزء سبب مشقّت کلّ . آئين بهائی بفرموده حضرت بهاءاللّه انسان را پرواز جديد آموخته و عالم را قدرت سير بسوی وحدت عطا فرموده . امروز آتشی که از اين بلای بزرگ جنگ در جهان افروخته شده ناشی از غفلت و محروميّت بشر از شناسائی حقيقت است و البتّه همين بلايا تحقّق وحدت را تسريع می کند . اين شدائد و مشکلات مخصوصاً وقتی که چنين طولانی و جهانگير و بلاخيز و مقرون به هرج و مرج و خرابی و دمار عمومی باشد لرزه بر اندام ملل می‌افکند و وجدان جهان را بيدار می کند اوهام و خواب و خيال عامّه مردم را زائل می نمايد و در جميع شؤون جامعه تغييرات عمده و اساسی بظهور می رساند و بالمآل اعضاء گسسته و خون آلود هيکل عالم را به يک جسم واحد و متّحد الاعضاء و ناگسستنی تبديل می نمايد . در مکاتبات سابق در باره خواصّ ممتازه و مفاهيم و ص ٩٠ مشخّصات اين هيأت متّحد جهانی که مقدّر است بزودی از ميان اين ميدان کشتار و خرابی و دمار سر برآورد بسيار نوشته و توضيح داده‌ام . در اين مقال ذکر اين نکته کافی است که تحقّق وحدت عالم انسانی چنانکه حضرت بهاءاللّه بيان فرموده بالطّبيعه امری است تدريجی و اوّلش با صلح اصغر آغاز می گردد و اين وقتی است که ملل عالم که هنوز از ظهور حضرت بهاءاللّه بی خبرند خواه ناخواه و نادانسته باجراء اصول کلّی امر بهائی که حضرت بهاءاللّه قبلاً در آثار خويش نازل فرموده ناچار مجبور خواهند شد وصلح اصغر را تأسيس خواهند کرد . و اين اقدام عظيم و تاريخی که متضمّن تجديد بنای جهان و نتيجه اعتراف عام و تام به وحدت و جامعيّت عالم انسان است بالاخره منجر به روزی خواهد شد که عامّه مردم با اعتراف و قبول دعوی حضرت بهاءاللّه حيات روحانی جديدی را آغاز خواهند کرد و اين قبول و اعتراف شرط لازم در اتّحاد و امتزاج نژادها و عقائد و طبقات و ملل است که خود مبشّر تولّد نظم بديع جهان آرای حضرت بهاءاللّه است . آن وقت است که دوره بلوغ نوع انسان فرا رسد و تمام مردم و ملل عالم مقدمش را تهنيت گويند . در آن وقت است که ص ٩١ علم صلح اعظم در قطب عالم برافرازد . در آن وقت است که وعود انبياء سلف تحقّق پذيرد و حکومت معنوی حضرت بهاءاللّه که بفرموده حضرت مسيح بانی ملکوت پدر آسمانی در اين جهان فانی است قبول عام يابد و تأسيس پذيرد . آن وقت است که مدنيّت جهانی متولّد شود و کم کم رشد نمايد و خود بخود استمرار يابد ، مدنيّتی که حيات جديدی بيآفريند که چشم روزگار نظيرش را نديده و تصوّرش را نيز نتواند کرد . آن وقت است که عهد و ميثاق ابدی الهی بتمامه در عالم تحقّق يابد . آن وقت است که وعود منصوصه در کتب مقدّسه ظاهر گردد . آن وقت است که بشارات پيغمبران پيشين رخ بگشايد و آمال مقدّسين و شاعران پاکروان برآورده شود . آن وقت است که اين کره زمين با ايمان مردمش به خدای يگانه و پيروی از دين واحد آئينه ملکوت شود و باندازه استعدادش انوار جلال سلطنت حضرت بهاءاللّه را که از اوج ملکوت ابهايش درخشان است منعکس سازد . دنيا قدمگاه عرش اعلی شود ، جنّت عليا گردد و آماده قبول سرنوشت وصف ناپذيرش گردد که خالق متعال از ديرباز بحکمت بالغه و رحمت واسعه اش برای آن مقدّر فرموده است . ص ٩٢ ما بشر حقير فانی در اين مرحله بحرانی تاريخ رنگارنگ و طولانی عالم انسانی چگونه می توانيم بدرستی بدانيم و بفهميم که بشر مجروح و خون آلود که از خدا غافل و به حضرت بهاءاللّه بی اعتناء است چه قدم هائی را بايد بردارد تا جسد مصلوبش به رستاخيز نهائی مطلوبش واصل شود . ما آدميان خاکی که قدرت غالبه آئين بهائی را بديده ظاهر می‌بينيم کيستيم که در اين دوره پر مذلّت عالم حتّی يکدم شکّ و ترديد نمائيم در اينکه حضرت بهاءاللّه قادر و تواناست که جهان ديگری را در کوره بلا با پتک اراده‌اش بر سندان اين عصر متحوّل و متشنّج شکل ببخشد و هيکلی را که در ضمير منيرش طرح فرموده خلق نمايد هيکلی که در آن اجزاء متشتّت و درهم کوفته جهان منحرف کنونی بنحوی ناگسستنی بهم بيآميزد و طرحی را که برای جهانيان مقدّر فرموده بمرحله اجراء در آورد . بر ماست که با وجود قلّت منابع با کمال اطمينان و متانت در بحبوحه اين منظر مغشوش عالم کنونی قيام نمائيم و در خور توانائی خويش به حمايت قوائی بپردازيم که به اراده حضرت بهاءاللّه بوجود آمده تا جهانيان را از وادی شرمساری و مذلّت برهاند و باوج جلال و قدرت برساند . ص ٩٣ مضمون فارسی آثار عربی مندرج در کتاب (١) - ای مردم مراقب باشيد که ايّام عدل و داد براستی فرا رسيد . (٢) - ما برای شما مهلتی را فراهم کرده ايم و چون مهلت بسر رسد و شما بخداوند متعال روی نيآوريد از هر سوی مجازات شويد و تند باد عذاب از هر طرف بر شما وزيدن گيرد . (٣) - زود است که همه بارورشدگان نوزادشان را تولّد بخشند . درود باد خداوندی را که فرستنده چنين فضلی است که همه چيز چه پوشيده و چه آشکار را در بر گرفته است . (٤) - آيا در اين ظهور برای احدی عذری باقی مانده است ؟ نه ، قسم بخداوند عرش اعلی . جميع جهات را آيات و همه خلق را قدرت احاطه نموده است . مردم در خواب عجيب خويش بی خبرند . (٥) - نظم عالم از اين نظم اعظم به اضطراب افتاد و هر ترتيبی از اين ترتيب بديع دگرگون شد . ص ٩٤ (٦) - به مسائلی بينديشيد و به چيزهائی متکلّم شويد که سبب اصلاح عالم و بهبود حالش گردد ... عالم را چون هيکل انسان بنگريد که سالم آفريده شده امّا بسبب های گوناگون و مختلف گرفتار بيماری گشته و بهبود نيافته زيرا در تحت تصرّف پزشکان غير حاذق است که بر مرکب هوی و هوس نشسته و سرگردانند . اگر هم عضوی از اعضايش در زمانی بدست طبيبی حاذق بهبود يافت بقيّهء اعضايش بهمان حال بيماری باقی مانده ... (٧) - می بينيم که شما هر سال بر مخارج خود می افزائيد و آن را بر رعايا تحميل می نمائيد و اين نيست مگر ستمی بزرگ . از اشک و آه مظلومان بترسيد و بيش از طاقت بر رعايای خويش بار منهيد . اگر بين خود آشتی کنيد به لشکر و مهمّات بيش از لازمه حفظ ممالک خود نيازی نداريد . با يکديگر آشتی کنيد تا ارياح اختلاف بين شما تسکين پذيرد و اگر يکی از شما عليه ديگری قيام کند همگی به رفع او قيام نمائيد که اين عدلی است آشکار . (٨) - چون ميقات بسر رسد ظاهر می شود بناگهان آنچه که ارکان عالم از آن بلرزه در می آيد . (٩) - بزودی دنيا را با آنچه در اوست در هم پيچيم و بساط ديگری بگسترانيم و خداوند بر هر چيز ت5وانا است . (١٠)- به شماره ٥ مراجعه شود . ص ٩٥ (١١)- اگر صلح اعظم را به پشت گوش اندازيد لا اقلّ به اين صلح اصغر تمسّک جوئيد تا شايد امور شما و امور نفوسی که در ظلّ شما هستند قدری اصلاح پذيرد . (١٢)- به شماره ٧ مراجعه شود . (١٣)- و چيزی که خداوند بهترين نوشدارو و کامل ترين وسيله بهبود جهان دردمند مقرّر فرموده همانا اتّحاد اهل زمين بر امر واحد و آئين واحد است و اين مهمّ امکان نيابد مگر بدست پزشکی دانا و کامل و مؤيّد و اين حقّ است و " ما بعد الحقّ الّا الضّلال المبين ". (١٤)- اين روز سلطان ايّام است که در آن محبوب عالميان ظاهر شد و او همان است که از ازل الآزال مقصود خلق بوده است . (١٥)- خداوند بخشنده مهربان دوست دارد که جهان را چون نفس و هيکل واحد مشاهده کند پس اين فضل و رحمت الهی را در اين ايّامی که چشم روزگار مانندش را نديده غنيمت شمريد . (١٦)- ولکن ما ظهور کلمه و آنچه را که آن کلمه در بر دارد باندازه ای مقدّر داشتيم که خداوند داننده دانا مقدّر فرموده ... اگر کلمه به آنچه در آن مکنون است بر بندگان تجلّی می کرد هيچکس را طاقت تحمّلش نبود . سراج عالم دانائی است و نور آن بينائی CALL TO THE NATIONS NIDA’ BI AHL-I-A'LAM BY SHOGHI EFFENDI TRANSLATED BY HU'SHMAND FATHEA'ZAM COPYRIGHT 1993, 149 B.E. Institute For Baha’i Studies in Persian P.O.Box 65600 Dundas, Ontario, L9H 6Y6 Canada