Wednesday, December 22, 2004

نگاهى عميقتر به تعاليم حضرت بهاءالله








حضرت بـهاءالله حيات انسانی را چنين ميخواهد که در روابط گوناگون بشری مفاهيم و تعاريف جديدی بوجود آيد. يعنی روابط بين خود انسانها – بين انسان و طبيعت – بين فرد و جامعه و بين اعضاء جامعه و تشکيلاتش. هر يک از اين روابط را بايد در پرتو شناسائی اراده و مقصد الهی سنجيد و معيّن کرد. از اين روی حضرت بـهاءالله مفاهيم و قوانين بديعی اعلان فرمود تا وجدان انسانی را از قيد روش و سنتهای گذشته برهاند و بشر را در بنيان تمدّنی جهانی مدد بخشد. درباره «حيات جديد» ميفرمايد:«جميع اهل ارض در اين عصر در حرکتند.»۱

چون محتوای پيام حضرت بـهاءالله به شئون روحانی و اجتماعی هر دو تعلق دارد، تعاليمش از دين مفهوم ديگری را عرضه ميکند. اگر مراد از دين معنای عرفی معمولش باشد نميتوان گفت که حضرت بـهاءالله مؤسّس دين جديدی بمعنای معهود دين است زيرا حضرت بهاءاللّه پيامبر تمدّن و تحوّل عموم نوع بشر است - "مبدأ عصری جديد جهانی در تاريخ انسانی است."۲ پيامش از جميع مقولات دينی والاتر و برتر است. مقصدش از وحدت عالم انسانی فقط تحکيم پيوند همبستگی نوع انسان نيست، فقط حمايت از حقوق بشر و تأسيس صلح عمومی نيست، بلکه مقصدش آن است "که در بنيان جامعه کنونی تغييراتی حياتی (ارگانيک) صورت پذيرد که شبهش را چشم عالم نديده است."۳ نسخه‌ای که حضرت بهاءاللّه برای درمان دردهای جهانيان و تجدّد معنوی ماهيّت انسان عطا ميکند بی‌نظير و عملی و در عين حال عمومی و جهانی است.

در اين زمانه که تمدّن بشری زمام روحانی و اخلاقيش را که سبب پيوند روابط انسانی است از کف داده است، تعاليم حضرت بهاءاللّه روح يک فرد انسان را از عالم خاک به جهان پاک مرتبط ميسازد و بر سرنوشت کلّی نوع انسان پرتوی تازه ميافکند و شوق درونی بشری به عالم بالايش ميکشاند. حضرت بـهاءالله چنين تعليم ميدهد که پروردگار مهربان جهان را با "گِـل عشق" آفريده و در دل هر کس "جوهر نور" و "آئينه جمال" خويش را بوديعت نهاده است.۴ حال نوع انسان به آستانه فجر بلوغ رسيده است که در آن بايد «مقام و رتبه و شأن هر انسانی در اين يوم موعود ظاهر شود»۵ و فرمود که ظهورش «روح جديد معانى به امرِ آمر حقيقى در اجساد الفاظ دميده شد و آثارش در جميع اشياى عالم ظاهر و هويدا»۶ گرديد.

چنانکه در آثار حضرت بـهاءالله مکرّر بتأکيد آمده است، نخستين مقصد پروردگار از گسيل مظاهر ظهورش آن بوده و هست که حيات روحانی و مادّی جامعه بشری را دگرگون سازد:

مقصود از هر ظهور، ظهور تغيير و تبديل است در ارکان عالم سرّاً و جهراً، ظاهراً و باطناً، چه اگر بهيچوجه امورات ارض تغيير نيابد ظهور مظاهر کلّيه لغو خواهد بود.۷

حضرت بـهاءالله مانند ساير پيامبران عظّام چون حضرت ابراهيم، بودا، مسيح، محمّد و سايرين که از قبل ظاهر گشتند در عميقترين ريشه عواطف انسانی کاويده و زمينه تازه‌ای در اخلاق و خردمندی و ترقيّات فرهنگی آفريده است. پروردگار ميفرمايد، "ترا بلند پايه آفريدم ... پس برخيز و بسوى آنچه از برايش آفريده شده‌اى برآى."۸ حضرت بهاءالله می‌فرمايد که: «عباد از براى اصلاح و الفت و اتّحاد از عدم بوجود آمده‌اند.»۹ و تأکيد فرموده که: "صبحتان را از شامتان برتر و امروزتان را از ديروزتان بهتر سازيد...فضل انسان در خدمت و کمال است نه در زينت و ثروت و مال... از سستی و کاهلی پرهيز کنيد و بر آنچه سبب سود انسان از پير و جوان است دست يازيد."۱۰

تحوّلی که حضرت بـهاءالله اراده تعليم فرموده است از طرفی مربوط به حيات باطن و خلق و خوی هر يک از افراد بشر است و از طرف ديگر مربوط به سازمان جامعه است که مستلزم همکاری و شفقت و حسن اخلاق و عدل و انصاف است. حضرت بهاءاللّه در تشبيه ترقيّات روحانی به رفتار فردی چنين فرموده: «فتح مدائن قلوب به جنود اخلاق و اعمال مقدر»۱۱ و به مردم جهان نصيحت چنين کرد که، "وجود خود را بنور امانت" و "حليه امانت" و "پرچم سخاوت" مزيّن سازند.۱۲ خدمت بعالم انسانی هم بايد هدف حيات فردی و هم هدف نظامات اجتماعی باشد: «به خود مشغول نباشيد در فکر اصلاح عالم و تهذيب امم باشيد.»۱۳ و در ادامه فرمود: «سبب اعظم و علّت کبرى از براى ظهور و اشراق نيّر اتحاد دين الهى و شريعهء ربانى بوده و نموّ عالم و تربيت امم واطمينان عباد و راحت من فى البلاد از اصول احکام الهى.»۱۴

حضرت بـهاءالله بوضوح تمام جنبه روحانی انسان را با جنبه عملی او مرتبط دانسته است. ساختن بنيان اجتماعی که ترقّی فرد و امکانات جمعی بشر هر دو را داشته باشد و بر استعدادهای عقل و روح مردمان بيفزايد – در تعاليم حضرت بـهاءالله بتأکيد تمام مذکور گشته است. فرموده است که «جميع از براى اصلاح عالم خلق شده‌اند.»۱۵ وصول به «علم وعرفان و معانى و بيان» بايد مرکز مجهودات انسانها باشد.۱۶ اشتغال به هنر و حرفه و علم و فنون «سبب علوّ وجود و سموّ آن علوم و فنون و صنايع است.»۱۷ امّا «در جميع امور بايد رؤسا باعتدال ناظر باشند چون هر امرى که از اعتدال تجاوز نمايد از طراز اثر محروم مشاهده شود.»۱۸

همچنانکه جهان مادّی محتاج قوّه خلاّقه اشعه خورشيد است نيروی روح انسان نيز موکول به مقابله‌اش با انوار الهی و قوّه خلاّقه ظهور الهی است و اوست که قوای روحانی و اخلاقی و عقلانی را که در ذات انسان مکنون است بمنصّه ظهور ميکشاند و اگر اين قوّه الهی نبود ذات انسان اسير غرائز جسمانی و معارف شيطانی ميشد. از اين رو حضرت بـهاءالله احکام و تعاليمش را "باده ناب سربمُهری" تشبيه ميفرمايد که "در جميع اشياء سريان يافته حيات جديدی بآنها ميبخشد."۱۹ آن اوامر "چراغهاى" هدايت کننده به "عنايت الهى" و "کليدهائى" به باب "رحمت" پروردگار است.۲۰

در انسان که اشرف مخلوقات است استعدادی نهفته است که ميتواند صفات الهی را در خود منعکس سازد و در روح هر يک از آدميان نشانی از آفريننده جهان نقش بسته است. حضرت بـهاءالله ميفرمايد: "روح آيت و نشانی از پروردگار و گوهری آسمانی است که هوشمندان جهان از عرفان حقيقتش عاجزند و هر دانائی از اسرارش بی خبر."۲۱ فقط زمانى که انسان از طبيعت روحانی خويش آگاه گردد بشناسائی خداوند تواند رسيد: "به مقامی واصل خواهد شد که در کينونت هر کس خلق و بوديعت نهاده شده تا بمعرفت نفس خويش فائز گردد."۲۲ تحرّی و جستجوی حقيقت تنها حقّ مسلّم يک فرد انسان نيست بلکه تکليف هرکس است که خود در پی حقيقت جوئی باشد و چون کمالات الهی نامتناهی است ترّقی نفس ناطقه آدمی نيز ابدی است و ترّقی روح منوط است باينکه در زمان حياتش در اين عالم فانی چگونه از زندگی بهره گرفته است. دارا شدن صفات روحانی از قبيل فروتنی، مهربانی، بردباری، شفقت، امانت و سخاوت روح انسانی را در سفرش بسوی انوار حقّ تعالی آماده ميسازد. در تأئيد اين مطلب حضرت بـهاءالله ميفرمايد: "بدان روح بعد از جدائيش از بدن همچنان ترقّی مينمايد تا در محضر الهی بصورتی در آيد که آنرا گذشت قرون و اعصار و حوادث عالم تغيير ندهد و بدوام ملکوت الهی باقی و جاودان بماند."۲۳

حضرت بـهاءالله ميفرمايد: "جميع احزاب بافق اعلى متوجّهند و بامر حق عامل" و بدين ترتيب جميع اهل عالم از هر قوم و مذهب مبدأ فيضشان يکی است و همه بندگان خدای واحدند.۲۴ از اين روی همه بنيان گذاران اديان يعنی حضرت موسی و زردشت، بودا و کريشنا، عيسی و محمّد همه در ذات و مقصد يکی هستند و در ظهورات پی در پی شان مجموعاً در وجدان آدميان تأثيرات فراوان گذاشته اند. هر پيغمبر بعدی ميزان بالاتری از حقائق روحانی را بعالم عرضه داشته است زيرا استعداد بشر در قبول آن حقائق جديد بيشتر گشته است. هر چند حقائق اصلی روحانی در همه اديان ثابت و مداوم است امّا پيامبران و مظاهر ظهور الهی در هر عصری تعاليم اجتماعی را تغيير داده اند تا موافق با مقتضيّات زمانشان باشد. خلاصه آنکه اديان بزرگ جهان شرح و بيانهای گوناگونی از يک طرح الهی آورده اند که بتدريج تکامل مييابد--"دين تغييرناپذير الهى، پايدار و ابدى درگذشته و درآينده."۲۵

همچنانکه يک فرد انسان مراحل شير خوارگی و کودکی و بلوغ را طیّ مينمايد جامعه بشری نيز پيوسته پيوند محکمتری با خالق متعال می يابد و در حيات جمعی رو بترقّی خود نيز مراحلی را ميگذراند. مرحله امروز ما دوره ورود به مرحله بلوغ جمعی بشری است و در اين مرحله بلوغ لازم ميآيد که تمام جهانيان خود را اعضاء يک خاندان دانند که در يک وطن جهان است زيست ميکنند. حضرت بهاءاللّه اهل عالم را چنين خطاب ميفرمايد: "باتّحاد توجّه نمائيد و بنور اتّفاق منوّر گرديد ."۲۶ و تأکيد ميفرمايد که "اين اصلاح و راحت" عالم "ظاهر نشود مگر باتّحاد و اتّفاق."۲۷

اتّحاد عالم محور تعاليم حضرت بهاءاللّه است. مظاهر ظهور قبل هر يک در مسير بلوغ روحانی و اجتماعی نشاطی تازه بخشيده اند و حال رسالت حضرت بهاءاللّه براى آن است که نيروهائی را برانگيزد تا جامعه جهانی پيوسته که با صلح و آرامش همراه باشد تحقق يابد. هر چند که توالی ظهورات الهی "تا ابد" ادامه خواهد يافت امّا امروز بشر در سراسر کره زمين در سير تکاملی روحانيش به مرحله نهائی سازمان اجتماعيش وارد گشته است.۲۸ بفرموده حضرت بهاءالله، "اين يوم را مثلى نبوده و نيست چه که بمثابه بصر است از براى قرون و اعصار و بمثابه نور است از براى ظلمت ايّام."۲۹

حضرت بهاءاللّه چون وحدت عالم انسانی را محور تعاليم خويش اعلان فرموده يک سلسله تعاليمی را نيز برای هدايت ترقّيات آينده جامعه انسان بيان داشت از قبيل: ترک جميع تعصّبات زيرا بشر جنس واحد است و اينکه بگوئيم قومی و نژادی برتر از ديگر اقوام بشر است نادرست و موهوم است. زن و مرد در نزد خدا يکسانند و جامعه انسانی بايد شئون خود را بنوعی نظم بخشد که حقيقت اين تساوی در آن منعکس گردد. حضرت بهاءاللّه فرموده که دوره ای که در آن عدالت بايد بر شئون بشری حکمفرما باشد فرا رسيده است و در آثار بهائی تأکيد شده است که جامعه انسانی مسئول است که عدالت اقتصادی را در همه جا و ميان جميع اجزاء مرکّبه اش حکمفرما دارد. پدران و مادران مکلّف بر تعليم و تربيت کودکانند و جامعه مسئول است که وسائل تعليم و تربيت عمومی را فراهم سازد. هر انسانی بايد "خود به جستجوی حقيقت پردازد و با چشم خويش مشاهده نمايد نه با ديده ديگران" تا خود مستقلاً حقيقت را دريابد.۳۰ انسان بايد از سرچشمه علم و دين هر دو بنوشد تا بمقامی رسد که بتواند با مشکلات جامعه امروز بشری مقابله نمايد. تصميم درباره امور بايد با مشورت صورت گيرد زيرا «مشورت بر آگاهى بيفزايد و ظنّ و گمان را بيقين تبديل نمايد»--از اين روی مشورت وسيله مؤثّری است برای ترقّی اجتماعی مخصوصاً در نقاطی که ترقّی کند و بطنی است.۳۱ لزوم ايجاد سازمان امنيّت جمعی و تأسيس سازمانهائی برای حکومت در سطح جهانی تا ثبات و صلح و سلام در روابط بين المللی تأمين گردد.

حضرت بهاءاللّه درباره زندگی و معنای زندگی و زندگی در عالم بعد به تفصيل بحث فرموده است و به افراد انسان که در پی دريافت معرفت روحانی اند و نيز به نوع بشر که نيازمند آرامش و هدايت و اميد است توجّه فرموده است. حضرت بهاءاللّه درباره تحوّل معنوی و روحانی جامعه و نجات مردم گوناگون جهان از بی عدالتی و رنج و سختی و پيدايش تمدّن مترقّی و متّحد جهانی ميفرمايد که اين همه نه تنها امکان تحقّق دارد بلکه قطعاً شدنی است.

حضرت بهاءاللّه ميفرمايد: «امروز روز فضل اعظم و فيض اکبر است»۳۲ هر انسانی مشمول اين فضل و عطا است و "اصل اليوم اخذ از بحر فيوضاتست." ۳۳ اوّلين بار در تاريخ است که انسان بوحدت گرائيده است. "خوشا بر تو ای زمين که قدمگاه کبريا گشتی و عرش عظيم الهی بر تو استقرار جست."۳۴ "زود است بساط عالم جمع شود و بساط ديگر گسترده گردد. انّ ربّک لهو الحق علّام الغيوب."۳۵

يادداشتها
1-حضرت بهاءالله، منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله (لانگنهاين: لجنه نشر آثار، ۱۹۸۴), ص ۱۲۸.
2-.Shoghi Effendi, God Passes By, rev. ed. (Wilmette: Bahá'í Publishing Trust, 1987), p. 93 (ترجمه).
3-حضرت ولى امرالله، نظم جهانى بهائى (دانداس: مؤسسه معارف بهائى، ۱۹۸۹), ترجمه و اقتباس هوشمند فتح اعظم، ص ۶۰.
4-مآخذ اصل بيان بعربى: حضرت بهاءالله، کلمات مکنونه (ريودوژانيرو: دالنشر البهائيه، ۱۹۹۵)، صص ۹، ۱۸.
5-منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۲۱۹.
6-منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۶۷.
7-حضرت بهاءالله، کتاب ايقان (هوفمايم: مؤسسهء ملى مطبوعات بهائى آلمان، ۱۹۹۸)، صص ۱۵۹-۱۶۰.
8-مآخذ اصل بيان بعربى: حضرت بهاءالله، کلمات مکنونه (ريودوژانيرو: دالنشر البهائيه، ۱۹۹۵), [کلمات مکنونه عربى شماره ۲۲] ص ۱۳.
9-حضرت بهاءالله، از آثار غير منتشره (حيفا: مرکز جهانى بهائى).
10-مآخذ اصل بيان بعربی: حضرت بهاءالله، مجموعهء الواح مبارکه حضرت بهاءالله جل اسمه الاعظم (ويلمت: مؤسسه مطبوعات بهائى, ۱۹۷۸)، ص ۳۸.
11-حضرت بهاءالله، از آثار غير منتشره (حيفا: مرکز جهانى بهائى).
12-مآخذ اصل بيان بعربی: حضرت بهاءالله، از آثار غير منتشره (حيفا: مرکز جهانى بهائى).
13-مجموعهء الواح مبارکه حضرت بهاءالله جل اسمه الاعظم، ص ۶۷.
14-حضرت بهاءالله، مجموعه‌اى از الواح جمال اقدس ابهى که بعد از کتاب اقدس نازل شده (لانگنهاين: لجنه نشر آثار، ۱۹۸۰)، ص ۷۶.
15-منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۱۴۰.
16-حضرت بهاءالله، اقتدارات ص ۳۲۹.
17-حضرت بهاءالله، لوح مبارک خطاب به شيخ محمّد تقى مجتهد اصفهانى معروف به نجفى (لانگنهاين: لجنه نشر آثار، ۱۹۸۲)، ص ۲۰.
18-مجموعهء الواح مبارکه حضرت بهاءالله جل اسمه الاعظم، ص ۱۴۰.
19-مآخذ اصل بيان بعربی: حضرت بهاءالله، کتاب اقدس، (حيفا: مرکز جهانى بهائى,۱۹۹۵)، فقرات ۵ و ۲.
20-مآخذ اصل بيان بعربی: کتاب اقدس فقرهء ۳.
21-مآخذ اصل بيان بعربی: مجموعهء الواح مبارکه حضرت بهاءالله جل اسمه الاعظم، ص ۱۰۷ .
22-مآخذ اصل بيان بعربی: مجموعهء الواح مبارکه حضرت بهاءالله جل اسمه الاعظم، ص ۱۱ .
23-مآخذ اصل بيان بعربی: منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۱۰۵.
24-منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۱۴۱.
25-مآخذ اصل بيان بعربی: منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۹۳.
26-مآخذ اصل بيان بعربی: منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۱۴۱.
27-مآخذ اصل بيان بعربی: منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۱۸۳.
28-مآخذ اصل بيان بعربی: منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۱۱۰.
29-حضرت ولى امرالله، ظهور عدل الهى (ويلمت: دارالانشاء محفل روحانى ملى بهائيان ايالات متحده، ۱۹۸۵)، ص ۱۶۳.
30-مآخذ اصل بيان بعربى: مجموعهء الواح مبارکه حضرت بهاءالله جل اسمه الاعظم ، ص ۳۶.
31-حضرت بهاءالله، نقل شده در وعدهء صلح جهانى، ترجمه بيانيهء بيت العدل اعظم خطاب باهل عالم، ( ويلمت: دارالانشاء محفل روحانى ملى بهائيان ايالات متحده، ۱۹۸۵)، ص ۲۴.
32-منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۱۲.
33-منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۱۴.
34-مآخذ اصل بيان بعربی: منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۲۸.
35-منتخباتى از آثار حضرت بهاءالله، ص ۱۳.نقل از عالم بهایی‌